
عشق و یا هوس؟
خیلیدشوار است تا دنبال متمایز بودن این دو واژه باشیم یکیاز کارشناسان گفته اند، امروزه نام عشق را با لباسهوس پوشانیدند و روی بازار به فروش میرسانند.
عشق چیست؟
احساسِ استکه فقط از قلب آدمها سرچشمه میگیرد.

محققانگفتهاند: آنهاییکه از عشق و دلدادگی خبر ندارند اسمشان در دفتر انسانها ثبت نمیشود.
اگر کانون خانواده از مهر و محبتحقیقی خانم و شوهر لبریز باشد، پاداش آنرا از چشمان فرزندان این خانوادهها در برابر همسرانآیندهی شان میشود دریافت.
به همین شکل وقتی هر فرد این خانواده در برابر کسی ابراز عشق میکنند، ابراز از عشق سچه میکنند.
که در آن مخلوط از حرمت، صمیمیت، گذشت، وفاداری، صداقت است که معنای حقیقی “دوستت دارم” را نمایندگی میکند.



ملاحه یوسفزی، جامعه شناس میگوید: عشق واقعی هرگز خواست های افراطی ندارد ولی هوس همواره شکل تگدی را بخود میگیرد دهنافراد هوسی در طلب کردن باز است. یعنی با خواستن تصویرهای غیر اخلاقی، ملاقات در جاهای خلوت، حرفهای خارج از چوکات وتعریفوتوصیف از نقاط مختلف بدن مخاطب را همیشه از افراد هوسی میشود دریافت کرد.
و هر زمان این دسته از افراد، از طعم هوس خود نسبت به جنس مخالف خویش سیر آمد دنبال شکار نوتر از آن میشود. به یاد داشتهباشید؛ افراد هوسی زندگی را با این مزههایش دوست دارند اگر کمی تنگی در زمینه صورت گرفت، تبدیل کردن فرد بنام”معشوقه،معشوق” همانند تبدیلکردن لباس لحظهای را در بر نمیگیرد.
افراد هوسی خصلتهای متفاوتی دارند از جمله!
– شاکی
– خودخواه
– تاریک بین
– پرخاشگر
– خیانتکار
داستانها!
حمیرا هوتک، میگوید: “انسان یک بار زندگی میکند و یک بار عاشق میشود مه هم چنان فقط یکی را از تی قلب ام انتخاب کردم و بهحدی صادق بودم که فقط خودم میدانم، اما کسی ره که دوست داشتم فقط به زیبایی مه توجه داشت، میدانستم اگر زیباتر از من کسیدر اطرافش باشد، بیشتر طرف توجه اش قرار میگیرد.میدانستم بر من کم باور بود با آن هم میخواستم اش فکر میکردم شاید یکروزی صادق بودنم مانع این دیدگاه اش شوه همیشه حس شهوت اش را با من در جریان میگذاشت یعنی با حرفهای بیپرده سرصحبت ها را باز میکرد، که خیلی اذیت میشدم، چون مه فقط با قلبم اوره میخواستم اما او به تن اش مرا نیاز داشت. یک روز موضوعازدواج را سر کردم به نوع سکوت کرد و گفت« خاستگار هایته رد کو و منتظرم باش که مشکل اقتصادیره حل کنم چون فعلن پول ندارم واگر عجله داریدلت زندگیت» احسای کردم تحمیلی هستم و این سبب شد تا راه خود را جدا کنم میدانم حالا خوشحال تر داره زندگیمیکنه ولی مه زره زره آبمیشم وقتی یادم میایه”
عمر یوسفی محصل دانشگاه میگوید: “در زندگی مه رفت آمد دخترها زیاد بود به خودم قول دادم یکی را جدی انتخاب میکنم و پایشایستاده میباشم، کسی آمد که واقعن دوست اش داشتم به همدیگر مان قول دادیم که پای هم پیر میشویم، کم کم کشیدگی های پیداشد بین ما، که کنار آمدن مشکلتر شده بود با آن هم پای قول ام ایستاده بودم حرفجدایی را هرگز ذکر نمیکردم ولی او این خورد وبزرگ کشیدگی ها را کلان تر جلوه میداد، و به نحوه میرساند که آینده به اینشکل مشکل های بیشتری خواهد داشت، خلص نمیشودکسی را نگهداشت، که دنبال رفتن باشد خیلی سعی کردم بسازم ولی یکطرفه بودچون اودیگه مرا نمیخواست!”
خیانتها!
تجربه ها نشان میدهند، روی دیگری هوس خیانت است!



وقتی دودلداده به هم نمیرسند جدا از ممانعتهای بیرونی، بیشتر اگر داخل این موضوع شویم متوجه خواهیم شد که یک طرف قضیهلنگیده یعنی طرف دیگه پی برده که معشوق یا معشوقهاش پای یکی دیگری است .
حسیب فروتن میگوید: “ششسال دختری را دوست داشتم که حتااگر ناگهان چشمم با کسی هم چشم میشد خودم را دشنام میدادم وفکر میکردم همی لحظهمن به معشوق خودم خیانت کردم.
تا این حد وفادار بودم ولی خیلی بد شکستم هنگامکه دانستم جزمن با کسی هم تماس دارد، خیلی بد شکستم وقتیدانستم دیگه از منسیرآمده و هواییچهره نو و شناخت نو در سرش است روز که تصمیم گرفتم جدا شوم حتا دلیل اش را نهگفتم با لبخنده رفتم و عقبام رانگاه نکردم چون برایش فرقی نداشت انگار منتظر همینفرصت بود.”
نجیبه سالنگی گفت”با وجود که او یک انسان خیلی تند، شاکی و قید بود با آن هم با دل و جان میخواستماش وقتی خاستگار میآمد دلممیلرزیدم که باز چگونه با خانواده کنار بیایم رفتهرفته ۹ سال گذشت ، در خیالاتم زندگی پس از ازدواج را با او تصویرسازی کردهبودم،بی دلیلیکباره از هر نکتهی که با همتماس داشتیم را قطع کرد نگران شدم بیشتر از بیست روز احوالی از او نداشتم از فیسبوک کسیدیگری وارد صفحهای فیسبوک او شدم، که با خط درشت نوشته(پیوند نامزدی مان سبز باد) بدترین ضربه که دیدم در زندگی همینبود کهتا اکنون به حال نیامدم”
چرا ها؟
اینچرا دو جنبه دارد؛ چرای عشق و چرای هوس!



محققان میگویند: عشق حقیقی را نمیتوان با چراها پاسخ داد.
عشق ذاتن آزاد است، نمیتوان آن را خرید و فروش یا معامله کرد با پول نمیتوانی کسی را وادار کنی که به تو عشق بورزد و یا دست ازعشق ورزیدن به تو بردارد چون عشق به معنی افراط است افراط در دوست داشتن حد ومرز نمیشناسد پس روی این همه دلیلها هیچسوال برای(چرا عشق)و جود ندارد.
گر پای عشق سچه در وسط باشد، هیچ نگاه هوس از این کوچه عبور نخواهد کرد.
و لی این چرا را میتوان برای هوس کار برد، چرا هوس؟
-چون از اول رابطها روی شهوت بوده.
-چون از اول نگاه نگاهی جنسیتی بوده.
-چون عاشق، عاشق قیافه و چهره هستند.
-چون در اینجا پا بند یک نفر نیستند.
پیامد!
پیامد عشق حقیقی، رسیدن به همدیگر هستند اما پیامد هوس فقط تباهی است.
روانشناسان،با تایید این موضوع، میگویند:هوس همواره یکطرفه بوده چون طرف دیگر قطعن با عشق حقیقی و باجدیت کاملبا فکر وجسم تسلیم شخص مقابل میشود ولی طرفدیگه فقط در پی رفع شهوتاست که اسمش را عشق میگذارد.
گر روزی به نیاز هایش دیر شود دنبال کسی میرود که وقت شناسباشد.
برای این دسته آدم ها درتغیر و تبدیل انسانها، زمان چیز بیارزش محسوب میشود.
اما طرف دیگراین قضیه کسی است که با یکدنیا آرزو به او چشم گشوده و وقتی با برعکس، آرزو هایش مقابل میشود، بی صدامیمیردو برایش زیستن در این دنیا مشابه جهنم میشود.
پیامدهای هوس!
– خودکشی
– خیانت
– فریب
– انتقام
– کم اعتمادی
– نفرت
دیدگاهها!
مردم میگویند:
جمشید رسا عضو جامعه میگوید: “در فضاي فعلي عاشق های واقعي به ندرت وجود دارد بيشتر جوانان دچار فقر جنسي هستند و ازاين رو شماري زياد از آنان در هوس بيش از حد به سر ميبرند.به این دلیل آمار خيانت و فريب روز افزون میشود و منجر به تباهيزندگي دو طرف نیز میشود.”
ظفرالدین نوروزیفعال جامعه، میگوید:” عشق تلاش کردن تا رسید به معشوق اما امروز یک تعداد عشق را با هوس اشتباه گرفته اندیعنی فکر میکنند با وادار کردن معشوقه به تن دادن، عشق ثابت میشود؟ هرگز!
چون بعد از رفع تقاضا های نامشروع کم اعتمادی بیشتر در ذهن وی شدت میگیرد و از خودش میپرسد« نمیدانم جز من دیگر به کیها تن داده؟» اینجاست که با صدایی بلند میشود گفت، بالای عشق هوس غلبه کرده و بنامعشق چیزی نیست.”
بیاد داشته باشید در بازی عشقتا هوس هرگز یکطبقه را دوشی قرار ندهید، این عمل را ما باید از هر دو طرف انتظار داشتهباشیم.
راهکار!
تجارب نشان میهند، تا زمانیکه خود را نشناخته اید، هرگز کسی را وارد زندگی خود به عنوان معشوق یا معشوقه نکنید.
چون زمانی، انسان به اصلاح بعضی رفتار های ناپسند خویش اقدام میکند که خود را به درستیبشناسد و بداند که باریکی های زندگیروی، رفتار شخصیت و موقف آدم ها رنگ میگیرد.
تا زمانی که ما آدم ها مکمل این چند اصل نبودیم، حق انتخاب را باید از خود، سلبکنیم چون هیچ کس با این چند نکته، که ضعفانسانها خطاب میشود کنار آمده نمیتوانند واین سبب جدایی جوانان میشود.
نتیجهگیری موضوع
“دوستت دارم” جمله که خیلی سبک گرفته شده ولی کاربرد آنرا همواره از زبان آن دسته افراد که فقط نوشتن آنرا بلد هستند، میشوددریافت!
آدمها عشق حقیقی را قطعن در زندگی یکبار تجربه میکنند، اینکه به هم میرسند یا خیر موضوع جداست اما باقی زندگی را باخاطرههایکه هرگز نمیمیرند، به اتمام میرسانند حتا اگر مربوط کسی شوند!
زندگی همیشه بر خلاف میل بشر کارش را میکند عشق یعنی نرسیدن، اینجا احساس که از وجود عشق زاییده شده را ساده میگیرند وبا ختم یک رابطه سراغ بافت دادن رابطهای دیگر میروند.
از دید من زمانی یک رابطه را میتوان “عشق ” عنوان کرد که پس از بهدست نیاوردن همدیگر پای قول شان ایستاده باشند و تا تعیینسرنوشت به احساس قبلی خود بدیل نگذارند!
فرشته محبوبی« خبرنگار آزاد»